دغدغه این کتاب، مخالفت با کاربرد فراگیر لفظ محروم و تفکر محرومیت نسبت به مناطق روستا - حاشیه شهر میباشد. به زعم نویسنده، ذات عنوان محروم نسبت به مناطقی که صرفاً در برخورداری از برخی امکانات، در حالت ایدهآل نیستند، خود، محرومیت آفرین است و باور محرومیت، اجازه یورش خاموش و هجوم بیصدا به باور نوجوانان و جوانانی را صادر میکند که در مناطق روستا - حاشیه شهر زندگی میکنند. این خطوط، در پی آن است که بگوید، نگرش مرسوم عرفی که روستا - حاشیه شهر را مناطق محروم مینامد، زیبنده این مناطق مستعد و پر انرژی نمیباشد.