همه چیز در مدرسه راهنمایی اوداواهاکا، یکنواخت و تکراری است و تحمل این وضع برای مگی، هکر باهوشی که شیفته کارهای هیجانانگیز است، دیگر امکان ندارد. بعد، سر و کله لنا در مدرسه پیدا میشود و تصمیم میگیرد، بهترین دوست مگی باشد، اما مگی رازهایی دارد و باید تصمیم بگیرد چقدر از آنها را به لنا بگوید. وقتی مدیر جدید مدرسه تصمیم میگیرد، به زور نظم را در مدرسه برقرار کند، مگی و لنا، متوجه میشوند دو راه بیشتر ندارند؛ یا بیرون از ماجرا بایستند و نگاه کنند، یا خودشان وارد ماجرا شوند.