دربارۀ کتاب اسپان دشت نیسایه
پسر جوانمردی به نام «اِسپادا» و دختر شیرزنی به نام «مَشیانا» عاشق یکدیگرند، اما طبق آدابورسوم، این دو برای هم مناسب نیستند؛ چون اسپادا از «پیشیاران» و مشیانا از «موگان» است، اما آندو چنین نمیخواهند و... . رخدادهای داستان به زمان «افروتیش»، پسر «دیاکو» (در قرن هشت پیش از میلاد) بازمیگردد که بنیانگذار ماد بوده است. در آن زمان، هنوز ادیان یکتاپرست ابراهیمی و زرتشت در اقلیت بوده و چندخدایی میانرودان بر زاگرس حاکم بوده است. در بین این خدایان، «آتو» و «مردوک» و «ایشتر بابلی» بیشتر معروف بودهاند و آشوریها برای گسترش سلطه خود، به هر جایی که میرسیدند نیایشگاههای ایشتر و مردوک را برپا میکردند که در برابر خدایان ایرانی همچون «زروان» و «آناهیتا» قرار گیرند. هرچند بعدها آیینهای یگانهپرستی ابراهیمی و زرتشت، آرامآرام جای آیینهای کهنه را گرفت. فضای داستان به قدری ملموس و زیباست که گویی شما در دوران ماد سوار بر اسب در دشتهای فراخ میتازید.