دربارۀ کتاب گلف باز و میلیونر
این کتاب یکی از مجموعه نوشتههای «فیشر» است که در آن در قالب یک داستان، آموزشهای خود پیرامون بهبود مهارتهای کسبوکار و موفقیت در زندگی را ارائه میکند. مردی بود که خود را باور نداشت. بارها از خود پرسیده بود: چرا اینطور هستم؟ اما هرگز قادر نبود جواب این سؤال را بدهد. سرانجام به این نتیجه رسیده بود: اصلا شاید همینطور به دنیا آمدهام. با اینکه به عنوان یک مربی گلف زندگی روبهراهی داشت، اما در رسیدن به آرزوی دیرینهاش یعنی راه یافتن به مسابقات «پی جی ای» هرگز موفق نبود، درعوض خود را به فروش توپ گلف و مربیگری در یک باشگاه منتخب محلی سرگرم کرده بود. سروکار داشتن روزانه با آدمهایی که زندگی موفقی برای خود دستوپا کرده بودند، احساس شکست را در او تقویت میکرد. درخشش در کالج خیلی امیدوارش کرده بود، اما وقتی زمان انتخاب برای مسابقه پی جی ای فرا رسید، مهارت او، که در دوران مدرسه هرگز مأیوسش نکرده بود، یکباره او را گذاشت و رفت، مثل موشهایی که کشتی در حال غرق شدن را ترک میکنند. در 30 سالگی بود که دست از این آرزو کشید. چون خیلیها به او توصیه میکردند که واقعبین باشد، دست از خیالپردازی بردارد و سروسامانی به زندگیاش بدهد. شمارش دفعات طعنههای پدرش مبنی بر اینکه اصلا استعداد ندارد، از دستش دررفته بود و همین باعث شده بود تا این واقعیت آشکار را بپذیرد. اما... .