دربارۀ کتاب چشمان تاریکی
مادری پسرش را با یک سردسته که پیش از این ۱۶ بار سفری بدون خطر به کوه داشته است، به سفر میفرستد. تااینکه در این سفر اتفاقی میافتد. تکتک مسافران، سردسته و راننده بدون هیچ توضیحی میمیرند. وقتی مادر عزادار که شخصیت اصلی داستان است، شروع به پذیرفتن مرگ پسرش میکند؛ پیامهایی در قالب جملاتی دور از انتظار دریافت میکند. این پیامها شامل نوشتههایی با گچ روي تخته سیاه، پیامهای چاپشده در پرینتر و دیگر نشانهها میشود. مادر به همراه دوستان جدیدش، «الیوت استریکر» و «کریستینا ایوانز» تصمیم دارد آنچه را که احتمالا در روز «درگذشت» پسرش اتفاق افتاده را کشف کند... .