دربارۀ کتاب بی کلاه
از مطالعه این کتاب داستانی میتوان نتیجه گرفت که گاهی یک فکر، یک عادت و یک رفتار در جامعهای باب میشود و همه بدون، اندیشه که آیا آن رفتار خوب است یا بد، همان را ادامه میدهند و از دیدن زیباییهای اطراف خود مثل درختان زیبا، آواز پرندگان، حرکت و صدای دلنواز رودخانهها و... بیبهره میمانند. در این بین، یک فرد با ارائه طرح جدیدش، همه چیز را متحول میکند، مانند این دخترک داستان ما؛ که در شهر کلاهها، کلاهی بافت که با قبلی فرق میکرد و دیگران، نیز آن را پسندیدند و توانستند یک زندگی و دنیای جدید را تجربه کنند.