«مارکو» هر هفته، شنبهها عصر به باشگاه میرود. او در باشگاه دوستانش را میبیند. آنها همگی عاشق فوتبال هستند و هیچ وقت از تمرین و بازی خسته نمیشوند. آنها میخواهند فوتبال را آنقدر خوب یاد بگیرند که شکستناپذیر شوند. آرزوی همه آنها این است که قهرمانی حرفهای و مشهور شوند. این فکر به آنها انرژی میدهد تا جدیتر و با انگیزهتر بازی کنند و... .