ایوان تورگنف (1818-1883) یکی از مشهورترین نویسندگان ادبیات جهانی سدهٔ گذشته به شمار میرود. آثار او را نویسندگانی چون چخوف، که تا مغز استخوان روس است، رومن رولان فرانسوی و ارنست همینگوی آمریکایی دوست میداشتند. همچنین بسیاری دیگر از نویسندگان در آثار و خاطرات و نامههای خود از این نویسندهٔ نامدار با تحسین فراوان یاد کردهاند و امروز هم در سراسر جهان و به زبانهای گوناگون نوشتههای او را میخوانند.
تورگنف در سالهای 1860 تا 1870، که سنین بین 40 تا 50 را میگذراند، از روشنفکران آزادیخواه روس بود، اما جوانان انقلابی این سرزمین او را وابسته به خود نمیدانستند. تورگنف هرگز و از تمام وجود، همفکر تجددخواهان و آن کسانی که خود را رادیکال میشمردند، نشد. اما دریغی نداشت از اینکه افکار مثبت و آرمانهای سودمند این زنان و مردان روشنفکر را در آثار خود منعکس کند. بازتاب احساسی این جماعت، به ویژه سرکردگان آنها مانند نیکلای چرنیشوسکی و نیکلای دوبرولیوبف سرد و بیتفاوت و گاهی نیز خصمانه بود.
شاید یکی از عللی که داستانسرای روس، به جای آنکه افکار و آمال سیاسی آنان را در داستانهای خود منعکس کند، در عوض شور و عشق و هوس و مشرب آنان را در آثار خود میآورد، همین بود. مشتاق بود از آنان صحبت کند، اما نه صرفاً بازگوکنندهٔ تمایلات انقلابی آنان باشد.
عشقی که تورگنف در آثارش توصیف میکند تنها هدیه مقدس سرنوشت نیست، بلکه آزمایش احساس و عاطفهٔ انسانی است و آدمی را به سوی مهمترین هدف زندگی: که هر بشری انسان حقیقی باشد، میکشاند.
رودین اولین رمان تورگنف است. این رمان در زمان خود جامعه روس را به جنبش درآورد و نام قهرمان آن -رودین- به صورت نام همگانی درآمد که معنای ویژهای داشت. زندگی معنوی غنی، اشتیاق و کوشش برای نیل به حقیقت، آزادی و عدالت، رودین را در مقامی بالاتر از محیط قرار میدهد. اما قهرمان رمان برای نیرو و استعداد فوقالعاده خویش مورد استعمال پیدا نمیکند. عقل و استعداد و قابلیت و دانش وی به هدر رفت. در نتیجه رودین شخصی غیرفعال شد که قادر نبود از سعادت خویش با دوشیزه محبوبش دفاع کند...
ماکسیم گورکی ضمن بیان گذرا نبودن ارزش این رمان و اهمیت سیمای رودین، مینویسد: «... او خیالپرداز بود... منتقد واقعیت بود... به اصطلاح، زمین بکر را شخم میزد ...»