داستانگوى امروز ما، با سابقهاى شناخته شده براى رمان خوانهاى حرفهاى، دو زاویه دید را در داستانش مورد توجه قرار داده است: اول قراردادن شخصیت قصهاش در موقعیتى که بىارتباط با پیش زمینه بالا نیست و درست یا غلط باید قضاوت کند، قضاوت شود و تصمیم بگیرد... و دوم گذاشتن او در وضعیتى که باید براى فرار از برچسبها و یافتن تکیهگاهى مطمئن در زندگى، انتخابى تازه کند... انتخابى که مىتواند برایش تاوان داشته باشد! تمام کسانى که سالها دنبال کننده آثار او بودهاند مىدانند که هنر او در چیدن و ترتیب وقایع به گونهاى است که خواننده را تا پایان به دنبال خود مىکشانَد و امروز که دست روى سوژهاى خاصتر گذاشته، این جذابیت بیشتر شده است. نیاز به توصیه نیست اما خواندن «پریشانى» مىتواند در پایان و تا مدتها، ذهن خواننده را درگیر خود سازد... شک نکنید!