وقتی انقلاب شد رحیم مخدومی تقریبا به سن و سال اسماعیل، قهرمان داستان«نرگس» بود. به همین خاطر، روایتی که مخدومی از زندگی و محل درس خواندن و فعالیت های انقلابی اسماعیل به دست می دهد، به دلیل آنکه توسط خودش تجربه شده است، برای مخاطب هم ملموس و باورپذیر است. مخدومی در رمان«نرگس» ماجرای اسماعیل را شرح می دهد که خواهرش نرگس به دلیل محجبه بودن از مدرسه اخراج شده است. او به هر دری که می زند نمی تواند خواهرش را به مدرسه بفرستد؛ حتی به سر کار می رود تا بتواند برای نرگس معلم خصوصی بگیرد. اما این تنها دغدغه اسماعیل نیست. او از یک سو دایی روحانی ای دارد که مدام در تعقیب و گریز با نیروهای ساواک است. از سوی دیگر، پدر اسماعیل و خود او به دلیل فعالیت های انقلابی دستگیر می شوند؛ وقتی هم که پدرش به زندان می افتد، تامین معاش خانواده بر دوش اسماعیل می افتد. ولی همه این اتفاقات، به همراه شهادت دایی و یکی از معلمان مدرسه، او را مصمم می کند که حتی بیش از گذشته به مبارزه و تلاش برای فرستادن نرگس به مدرسه، بپردازد. او به جز پخش اعلامیه های انقلابی، در محیط مدرسه هم برای شوراندن بچه ها علیه کادر طاغوتی مدرسه کوتاهی نمی کند. چنانچه در پایان داستان، خانم فرحزاد معلم بی حجابی که اعتقادی هم به انقلاب نداشته است با روسری به مدرسه می آید.