بوطیقای شهر، یکی از مهمترین کتابهای تاریخ انسانشناسی و جامعهشناسی شهری است. «پیر سانسو» با این کتاب، رویکردی شگفتانگیز و بیمانند از شهر ارائه داد که بیش از 30 سال است به جریانهای بیشماری از درک ژرف و فراتر از نگاهی سطحی و کالبدی به شهر دامن زدهاند. این کتاب امروز یکی از آثار کلاسیک مطالعات شهری است. سخن از شاعرانهای تنها و تنها شهری نیست؛ شاعرانهای که خود از شعری، این بار نه شهری که روستایی، برون آمده باشد و از آن شعر ِ روستایی متمایز گردد. ما لزوما نمیتوانیم شعر و زیبایی را از یکدیگر جدا کنیم و اصراری هم بر آن نداریم که این یا آن شهر، کمتر یا بیشتر از این یا آن ویژگی برخوردارند. سخن ما، بیشتر بر سر «لحظههای شاعرانه» ای است با سرچشمههایی شاید متفاوت که در موقعیتهای ویژهای از رابطه میان شهر و شاهدِ محسوس آن زایش مییابند. یک شهر واحد، ممکن است دیگر با ما سخنی نگوید و از همینرو دیگر شاعرانهای در آن نباشد، اما با وجود این، از آنجا که در خدمت ماست، برایمان لذتبخش باقی بماند. به باور ما رویکردی عاشقانه نسبت به شهر وجود دارد، عاشقانهای نسبت به یک شهر که چیزی سوای تبوتابهای فرازش ِانگیزههای بنیادین است. عشقی که تا حدی هم مستقل در میان شکلهای دیگری از تعلق جای میگیرد، همچون عشقی که نسبت به پدر یا فرزندمان یا نسبت به یک کوهستان یا به آواهای جهان داشته باشیم. شعر ِیک شهر، در همان زمانی تبلور مییابد که دیگر چیزی از برون دریافت نمیکند، چیزی از جنس ِ رخدادهایی بیتناسب؛ شعر ِشهر همان زمانی است که ما را با فصلها، شبها و روزهایش شکوفا میکند؛ باور میکنیم احساسهایمان پرتوانتر شدهاند و ذهنمان هوشمندتر؛ زمانیکه شهر ما را برمیانگیزاند تا بیندیشیم و این یا آن حرکت را انجام دهیم؛ زمانیکه بدون شهر ما شخصیت خود را از دست میدهیم... .