این داستان نمونه ایست از ناهنجاری های خانوادگی و اینکه چطور یک انسان به خاطر خودخواهی و اشتباهات دیگران آنقدر آسیب می بیند که زندگی خود و عزیزانش را به ورطه ی نابودی می کشاند. نامش فرخنده است ؛ زنی که رنج ها و حسرت هایش را به دوش کشیده و همیشه در معرض قضاوت دیگران قرار گرفته است. او به قدری غرق در این حقارت هاست که با انحطاط زندگی خود و اطرافیانش نثری که می خوانید را رقم زده…!