دربارۀ کتاب به تماشای روزهای بعد از آن
آقای «س» حدود ساعت ده و نیم شب ماه گذشته فوت میکند. او تنها دوست همسن و سال و همکلاسی راوی است. برای انسان تنهایی همچون راوی این داستان که انزوا و تنهایی تا بیخ استخوانهایش اثرگذاشته، دوستی با آقای «س» بسیار مهم بود. بعد از مرگ آقای «س» ذهن راوی درگیر مسئلهای ناخوشایند میشود. درست همان شب کابوس میبیند که روحش را آزردهخاطر میکند. یک نفر که صدای آشنایی دارد از انتهای دالانی با او حرف میزند گویا حرفهایش را قبلا شنیده و روزهاست که در وقت مشخصی با او صحبت کرده است. وقتی به دنبال آن فرد راه میافتد از خواب میپرد و... .