دربارۀ کتاب هرگز تسلیم نشو «کتاب اول»
در شهری گرم و ساحلی در جنوب کشور با مردمی خونگرم و مهربان پسری به نام «پرویز» که از کودکی به همراه خواهر و شوهرخواهرش به آنجا مهاجرت کرده بود، در خانه کوچک مملو از صفا و صمیمیت زندگی میکرد. پرویز چند کلاس بیشتر درس نخوانده بود. پس از ترک تحصیل به حرفه ی نجاری پرداخت و از کودکی در یک دکان نجاری مشغول به کار شد تا شاید در آینده نجاری ماهر شود. سالها گذشت، پرویز جوانی رعنا شده بود و قصد داشت با دختر همسایهشان ازدواج کند؛ تااینکه... .