دربارۀ کتاب انگور زمستان
شب از نیمه گذشته بود. با اینکه شب زمان قرار و مدارش هست، ولی نمیدانم چرا معمولاً ماجراهای ناگوار و بد، شب اتفاق من میافتد. چند هفتهای بود که به منزل پدرم آمده بودیم. در این مدت، شبها خواب عمیقی نداشتم و اگر لحظهای کوتاه به خواب میرفتم، همش کابوس بود و کابوس...