از مطالعه این کتاب، میتوان فهمید که گاهی اعتقاد به طلسم، راه حل مشکل است. مثل پسرک داستان ما که برای چیدن گل برای جشن بزرگ، به دستور استادش به کوهستان دور و درازی رفته بود و به تاریکی خورد، نتوانست بیاید که استادش سه طلسم به او داده بود که هنگام برخورد با پیرزن کوهستان، از آنها استفاده کرد و نجات یافت و سالم به معبد بازگشت.