دربارۀ کتاب نجواها
پسر میدانست یک خانه دارد که میتواند به آن برگردد. میدانست والدینش دوستش دارند و پدرش سخت کار میکند تا از خانوادهشان مراقبت کند. بچههای مدرسه، هم حالا که صاحب کفشهای کاملاً نو شده بود، کمتر او را دست میانداختند. پسر میدانست که به زودی هوا تاریک میشود و اگر زیادی صبر کند، ممکن است هیچ وقت نتواند راه خروج از جنگل را پیدا کند...