شاعری نفرینی آنکه می خواهد حرف خودش را بزند با خودش بیگانه می ماند. همه آنهایی که می خواهند حرف بزنند، با آنهایی که حرفی ندارند بزنند، از در دیگر می روند. این، سرنوشت معمولی کسی است که می خواهد غیرمعمولی باشد. و بادیه نشین شاعری بود که از معمول می گریخت. شاعر خردسال سالهای سی، که خردی نمی شناخت، و به آنچه در او می گذشت درشتی می کرد. با اندوهی گران که همیشه همراه او بود، و بیشتر پرچم غرورش می شد تا شکننده طبع و، طبیعت و، میل او. انسانی بیگانه، شاعری تنها، عاصی، گریخته در مرگ و در مخدر، مثل همه نفرینی های تاریخ، (مودی ها): هدایت، رحمانی، رمبو، بودلر، وانگوگ، آرتو، فاسبیندر...