رمان «در» داستان مواجهۀ آدمهاست در وضعی خاص، در شرایطی که سودای دوستی و عشق دارند، اما شکست میخورند. «در»، سوای ایماژها و مفاهیم و بینش ژرفی که برای خواننده به ارمغان میآورد، داستان تقابلهاست. تقابل پیری و جوانی؛ تقابل طبقات مختلف اجتماعی؛ تقابل قانون و میل؛ تقابل آموختهبودن و غریزیرفتارکردن؛ تقابل سنجیدگی و حسابگری متمدنانه با خوی طبیعی و بیپروا... عنوان رمان هم از همینجا میآید: رویارویی آدمها و لحظه یا لحظاتی که در به روی همدیگر میبندند یا میگشایند... اما جذابیت داستان آنجاست که تقابل اصلی داستان میان دو آدم از یک جنس است، میان دو زن. دو زنی که گاه خواننده خیال میکند به هم دل باختهاند، گاه منتظر است بلایی بر سر هم بیاورند... در همین راستا، حتی آنجا که شخصیت اصلی داستان برای اولین و آخرین بار، در کنش رمان، راوی فرهیختۀ نویسنده را به نام صدا میکند، این تقابلها و احساسها و عواطف متعارض در اوج هستند: «کلمه به نظر میرسید با خودش چیز دیگری به همراه دارد، چیزی بیشتر، چیزی نهانی، لرزشی مرموز مثل جریانی الکتریکی. صدا آهسته بود، کمابیش گوشخراش ولی نه ناخوشایند، مثل واپسکشیدن پردهای یا شکافتن پوستهای نرم...»