هستی و نیستی، چنانکه عنوان فرعیاش نشان میدهد، رسالهای دربارهی هستیشناسی پدیدهشناختی است. پدیدهشناسی مطالعهی نظاممندِ انواع آگاهی (یا ساختارهای وجود انسان) و روابطشان با ابژههایشان است. سارتر پدیدهشناسی اگزیستانسیالیست است؛ رویکرد او در تضاد با پدیدهشناسی استعلاییِ هوسرل است که با پا پس کشیدن از تعهدات اگزیستانسیالِ تجربهی زیستهی پیشاتأملی ایجادِ حقایقی یقینی را دنبال میکند. سارتر، همانند هوسرل، به دنبال روشن کردنِ ساختارهای آگاهی است، ولی او میخواهد تجربهی زیستهی پیشا-تأملیای را که عملاً با جهان درگیر است توضیح دهد… هایدگر نیز منظر غیردرگیر و نگرورزانهی هوسرل را به چالش کشید، اما سارتر بیش از او به این اعتماد دارد که میتوان ساختارهای بنیادین زندگی انسان را مستقیماً به وصف درآورد. سارتر از تحلیل هایدگر از هستی انسان بسیار میآموزد، ولی تحلیل متفاوتی از ماهیت هستی، ابزار، مرگ، خودینگی و دیگر مردمان ارائه میکند… میتوان گفت پروژهی سارتر در هستی و نیستی روشن کردنِ انواع هستی (همراه با تمرکزی ویژه بر هستی انسان) و روابطشان از طریق تحلیلی توصیفی از تجربهی زیسته است.
این کتاب بخشی از مجموعهای با عنوان «متون محوری فلسفه» است که بناست با توضیحاتی کوتاه و روشن، گرچه نه ابتدایی، مهمترین آثار تاریخ فلسفه را به خوانندگان معرفی و آنها را برای مواجهه با خود این متون آماده و ترغیب کند.