دربارۀ کتاب داستان یک ندیمه
کتاب حاضر، داستاني است که در آن آفرد، شخصيت اصلي رمان سرگذشت نديمه و نديمهاي در جمهوري گيلياد است. او در طول روز اجازه دارد يکبار خانه فرمانده را ترک کند و پياده به خواربارفروشيهايي برود که در تابلوهايشان بهجاي به کار بردن کلمات، از تصاوير استفاده شده است چراکه زنان، ديگر اجازه خواندن را ندارند. او مجبور است که ماهي يکبار با فرمانده همبستر شده و دعا کند که از او بچهدار شود، چراکه در دوره افول زادوولد، آفرد و ساير نديمههاي همانند او زماني ارزش پيدا ميکنند که قابليت باروري داشته باشند.