کتاب حاضر، رمانی فارسی است که با زبانی ساده و روان و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. داستان با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها، نگاشته شده و خواننده را با خود همراه میکند. در داستان میخوانیم: «پس از فوت پدر، قند خون مادر بالا رفت. مرتب صورتش رنگ میگذاشت و رنگ برمیداشت. به قول خودش یکباره گُر میگرفت، و مثل کوره آهنگری میسوخت یا سرد میشد مثل یخچال. با اخراج «مریم» از دانشگاه، مویرگهای چشمش خونریزی کرد».