این داستان، حکایت مردی به نام "مرتضی" است. او که تازه از زندان آزاد شده در تهران به دنبال همسرش "فرشته" و فرزندانش میگردد. اما آنان را نمییابد و برای پیدا کردنشان راهی استانبول میشود. این بار نیز او نمیتواند به آنان دست پیدا کند. تا این که در آتن، آنها را مییابد، اما از همیشه دورتر؛ آن چنان که گویی نبودهاند....