این بار همسر سربازرس مگره در حل معمایی او را یاری می دهد که در آن شبکه ای تبهکار که به جعل اوراق هویت و قاچاق انسان مشغول است به دام می افتد. مادام مگره در ملاقاتی تصادفی با زنی خارجی که به زبان فرانسه مسلط است، اما کودکی دارد که اصلا این زبان را درک نمی کند، به ماجرایی راه می یابد که پیچیده و پر رمز و راز است. در تعقیب ماجرا، پرده از یک قتل برداشته می شود و سرنخ ها به کارگاه صحافی اسم و رسم داری در کوچة تورن ختم می شود که استادکاری فلاماندی از سال ها پیش در آن مشغول کار است.
در کتاب دوست مادام مگره،پرونده شخصی مادام میگارت به بازرس پلیس فرانسه یک معمای به ظاهر حل نشدنی میدهد.یه صحاف به دلیل پیدا شدن دو دندان انسان در کارگاهش،مصنون به قتل میشود و دستگیر میشود.
و مایل ها دور تر مادام میگرت در نیمکت پارکی نشسته و درحال زدن گپی با کودکیست.او در انتظار رفتن به مطب یک دندانپزشک است که ناگهان مادر کودک ناپدید میشود.
ژرژ سیمون در کتاب دوست مادام مگره،با نثری مختص به خود این دو داستان را بهم مرتبط کرده که مخاطب با خواندن این دو داستان در ابتدا متوجه چنین ارتباطی نمیشود.