مایکل روجرز که راننده تاکسی است، از عمارتی قدیمی متعلق به دورۀ ویکتوریا به نام تاورز که به مزایده گذاشته شده، دیدن میکند. چیزی که برای او جالب است و مجذوبش شده، نه خود عمارت که زمینهای اطراف آن است که «کولیآباد» نام دارد و بین مردم شایع است که کولیها آن را نفرین کردهاند.
مایکل بیاعتنا به این هشدارها آرزو میکند که کاش عمارت تاورز متعلق به او بود. او عاقبت با دختر زیبایی به اسم الی گودمن آشنا میشود که وارث ثروت هنگفتی شده و مثل خود مایکل به «کولیآباد» علاقه نشان میدهد. مایکل و الی خیلی زود عاشق هم میشوند و ازدواج میکنند، مدت کوتاهی بعد از آن، «کولیآباد» را میخرند و معمار برجستهای به اسم سانتونیکس را استخدام میکنند تا در کولیآباد برای آنها عمارتی رؤیایی بسازد اما با تحریک و حسادت بقیه و وقوع اتفاقاتی که در ظاهر نتیجه نفرینی است که پشت سر «کولیآباد» وجود دارد، این زندگی رؤیایی عاقبت شومی پیدا میکند.