در این کتاب، داستانی انگلیسی با موضوع جنایی پلیسی درج شده است. «هرکول پوآرو» به اتّفاق دوستش «هیستنگز» با «دوشیره باکلی» آشنا میشوند. «باکلی» در خانهای شبیه قصر کهن که رو به ویرانی است و خانة آخر نامیده میشود به تنهایی زندگی میکند. او آخرین فرد از خانوادهاش است و برادرش سه سال پیش مرده است. به زودی اتّفاقات غیرمنتظرهای برای «دوشیزه باکلی» میافتد: قاب عکس سنگینی که بالای تخت «دوشیزه باکلی» است میافتد، تختهسنگی هنگام راه رفتن وی از بالای سرش سقوط میکند، ترمز اتوموبیلش در سراشیبی تپه عمل نمیکند و در آخر، هنگامی که «باکلی» مشغول صحبت با «پوآرو» است، شخصی به او شلیک میکند. «پوآرو» با استفاده از سرنخهای موجود و صحبتهای «دوشیزه باکلی» و بعد از تحقیق و بررسی فراوان، موفّق به کشف قاتل بالقوّه و علل و انگیزة وی میگردد.