میدانم بعضیها چطور به خودشان اجازه میدهند که از هرکول پوآرو، این کارآگاه برجسته، بخواهند که در چنین مسائل بیاهمیتی دخالت کند!؟ اما گمان نکنید که پوآرو فقط پروندههایی را قبول میکرد که موردعلاقهاش بودند. در وجودِ این دوست کوتاه قامت من آمیزۀ عجیبی از دو گرایش متفاوت را میشد دید. او از یک سو از عقل معاشِ فلاندریها پیروی میکرد، و از سوی دیگر به ذوق و سلیقۀ خاص خودش هم اهمیت زیادی میداد. به همین دلیل، پروندههای زیادی را قبول میکرد که به آنها هیچ علاقهای نداشت. تنها دلیل پذیرفتن چنین پروندههایی این بود که میخواست در حوزه کار خودش نفر اول باشد. در عین حال، گاهی هم پروندههایی را قبول میکرد که تقریباً یا تحقیقاً هیچ نفع مادی برایش نداشتند، اما علاقهاش را برمیانگیختند.
نتیجۀ چنین خُلق و خویی این بود که گاهی کار زیاد او را از پا میانداخت. آن روز هم پوآرو چنین حال و وضعی داشت و برای من چندان سخت نبود که او را ترغیب کنم تا همراه من به تفریحگاه اِبِرماوث بیاید. قرار شد ما یک هفته در این تفریحگاه مشهور، که در سواحل جنوب قرار داشت، اقامت کنیم.