ایمان شما به اندازهای قویست که وقتی باور دارید «من هیچ گاه این نمیشوم»، تو همان میشوی؛ شما هیچ گاه آن نخواهید شد. اگر باور کنید «من نمیتوانم این کار را بکنم»، تو همان میشوی؛ شما نمیتوانید آن کار را انجام دهید. هر آن چه را باور کنید، ایمانتان را در آن باور میگذارید و ایمان شما، آن را به حقیقت تبدیل میکند. نیروی کلام ما در پشت هر توافقی که میسازیم، قرار دارد. برای شکستن یک توافق، دست کم به همان میزان نیرویی که برای ایجاد آن صرف کردهایم، نیاز داریم، اما میبینیم دیگر توان کافی را برای شکستن توافقهایی که صرفاً تصمیم به شکستن آنها میگیریم، نداریم. بهترین مثال در این زمینه، توافقیست که برای سیگار کشیدن میکنیم. ذهن استدلالی ما میتواند بفهمد که کشیدن سیگار برایمان خوب نیست و تصمیم میگیریم دیگر سیگار نکشیم. ذهن ما میگوید: «دیگر سیگار نخواهم کشید، زیرا برایم خوب نیست.» سپس بستۀ سیگار را باز میکنیم، سیگاری آتش میزنیم و همچنان به کشیدن سیگار ادامه میدهیم. نمیخواهیم که سیگار بکشیم و سعی داریم این عادت را ترک کنیم، با این حال همچنان سیگار میکشیم! وسوسۀ سیگار کشیدن، قویتر از ارادۀ ماست یا میتوانیم بگوییم که اراده و ایمان ما هنوز به اندازۀ کافی برای نگه داشتن قولمان قوی نیست. چرا برای شکستن توافقهایمان توان کافی نداریم؟ تصور کنید که ما صد واحد نیرو داشتیم و چهار واحد آن را صرف توافق سیگار کشیدن میکنیم. فرض کنیم دست کم چهار واحد نیرو برای شکستن این توافق لازم است، اما مشکل اینجاست که نود و شش واحد نیروی دیگر قبلاً برای حفظ همۀ توافقهایی به کار رفته است که کل واقعیت ما را زنده نگه میدارد.