هلن: تو هم اگر می دونستی چقدر از دیدنت خوشحالم! از این که مرا به مهمانی دعوت کردی، می خوام بال در بیارم. من هیچ وقت با آدم های تحصیلکرده و با فرهنگ رفت و آمد نداشتم. می تونی تصور کنی که چه حالی دارم؟ از این که در یک چنین خراب شده ای بزرگ شده ام، زجر می کشم و...