رمانِ مسافرخانه، بندر، بارانداز یکی از مهم ترین رمان های او در این سبک و سیاق است که روایتی مقطع و مه آلود می سازد از روزگارِ شاعری جوان در شهری کوچک. شاعر برای کار به شهر آمده و در مسافرخانه ای مستقر است. مسافرخانه ای که آدم هایی خاص و عجیب دارد و شاعر با دختری آشنا می شود که قرار است داستان را با هم پیش برند اما... بسیاری علیه شاعر هستند از جمله صاحبِ مسافرخانه. او را خوش ندارند و او برنمی تابند پس باید کاری کرد. باید راهی بندر شد. احمدرضا احمدی داستان خود را در فصل های کوتاه تقسیم کرده و با نثر ساده و خاصش فضایی می سازد که بیانگر ذهنِ مدرن اوست نسبت به آدم ها و اشیا. این ذهن تفسیرگر نیست بلکه توصیف های قاطع و صریحی دارد و وقایع را چنان که می بیند روایت می کند. سرعت روایت بالاست و هیچ مکثی وجود ندارد.
مسافرخانه، بندر، بارانداز را می توان مانیفست احمدرضا احمدی دربارۀ رهایی دانست. تکه هایی منسجم از هجومِ دیگران و تن ندادن به یأسِ روزمره شان. روایتی دربارۀ شکوهِ تنهایی.