بعدازظهر آن روز به یاد استلا به خانه ی قدیمی خانم هاویشان رفتم.
شنیده بودم که زندگی بدی را می گذراند و از شوهرش جدا شده و او استلا را تهدید کرده بود و نیز شنیدم که شوهرش مرده. دیگر اثری از خانه و کارخانه ی نوشابه سازی نبود و فقط دیوارهای باغ باقی مانده بودند.