وقتی به خویش می خواند صورتی از خیال جان تعالی جوت را و تو بر زانو نشانده ای رباب شعر را با دست بی شکیب وقتی می دوزی چشمانت را بر تغییر دم به دم رویاها در مه سحرآمیز و پر می گیرد پرنده کیسوانت به تب لرز الهام از بام پیشانی حق با توست