سرزمین ایران از دیرباز، چه بعد از اسلام و چه قبل از آن تا زمان کیان، معدن علم و دانش و مدرَس حکمت و بینش و جایگاه ادیبان و فرزانگان بوده و هست و با خواست حق خواهد بود. اقطاب و عارفان بزرگی که صیت شهرتشان فضای جهان را پر و انفاس قدسیشان عرصه این دیر کهن را عطرآگین نموده از شمار بیرون است، اما عارفانی که آوازه نامشان چون مشاهیر نیست هم اندک نیستند و چه بسا از آنان افزونتر باشند و شهرتشان به سبب خمولی و گمنامیشان و خزیدنشان در گوشه انزوایشان به پای آنان نرسد، و سبب پنهانیشان نپرداختن به تصنیفی و عدم توجه به تألیفی و بیاعتناییشان به هر چیزی میباشد. یکی از این بزرگانی که چون کوه قاف پر استقامت، و چون اقیانوس، زخار و مواج است، عارف کامل و جامع اسرار معرفت و تحقیق، خواجه محمدبن صدیق کججانی است که گفتار دُرربارش در نصایح، به سالکی سوخته: حسنبن حمزةبن محمد پلاسی شیرازی، موجب تألیف این تذکره و کتاب: «تحفة اهل البدایات و هدیة اهل النهایات» گردید.