سام، از پهلوان های بزرگ ایران بود و بر سیستان و زابلستان فرمانروایی می کرد. سال ها گذشته بود، ولی هنوز سام فرزندی نداشت. او بارها و بارها از خداوند خواسته بود تا فرزندی به او عطا کند. سال ها گذشت، تا اینکه خداوند آرزوی سام را برآورد و به او پسری داد. پسری که تنش به رنگ نقره و موهایش مانند برف، سفید بود. سام از ترس سرزنش مردم دستور داد تا کودکش را به کوه البرز ببرند و دور از چشم دیگران، او را آنجا بگذارند و باز گردند.