این کتاب در سال ۱۹۶۳ منتشر شد و قصهٔ آن از ایستگاه قطاری در مرز بین آلمان و هلند شروع میشود. ایستگاه بسیار خلوت است و صبحها و عصرها سربازان آلمانی را جابجا میکند. مسافران این ایستگاه آدمهای ثابتی هستند و اگر غریبهای پا به آنجا بگذارد همه متعجب میشوند. یک روز در ساعت پنج بعدازظهر مردی پا به ایستگاه میگذارد که لباسهای نخنما به تن دارد و صورتش رنگپریده است. سفر این مسافر و اتفاقهای جنایی که بعد از آن رخ میدهد ماجرای کتاب مگره و یکصد چوبهٔ دار را شکل میدهد.
شخصیت اصلی این داستان هم به مانند کتابهای قبلی، کارآگاه ژول مگره است که با هوش و نبوغ زیادش سرنخها را کنار هم میگذارد و تلاش میکند معمای داستان را حل میکند.