آهستگی در دورانی نوشته شده که از اتحاد جماهیر شوروی دیگر نشانی نیست، از چک و اسلواکی نیز هم. شاید گرایش کوندرا در این اثر به لودگی، حاصل بر باد رفتن تمامی آن چیزهایی است که او به آن ها عشق می ورزید: فرهنگ و تاریخ، گذشته ها، امید و بازگشت به سرزمین مادری؛ همه چیزهای غیر ممکن. در رمان "آهستگی"، کوندرا کوشیده تا مرز بین واقعیت و خیال را در هم شکند و با تانی افسانه "ویوان دنون" را در زمان حال و در یک عمارت قدیمی به تصویر کشد. روند آهستگی، توام با تانی خاصی است: تانی با شخصیت آفرینی های بیش از اندازه، در این رمان کوچک همزمان 7 الی 8 شخصیت و خارج از ارتباط هم درون داستان تنیده می شوند. هر یک از شخصیت ها دارای باور خاص هستند که با موضوع اصلی داستان همخوانی ندارند.