چه شب ها که در آغوشش به خواب می رفتم و چه روزها که از دلواپسی هایم برایش می گفتم. احساسات هم را درک می کردیم. او بهترین دوستم بود. احساس می کنیم یک بخش اساسی از وجودمان در هم شکسته است. نمی توانیم راحت توضیح دهیم که چه می کشیم. گاهی، برای چند ساعت، به نظر می رسد که انگار با این موضوع کنار آمده ایم. بعد ناگهان یادمان می آید که چه چیزی را از دست داده ایم و دنیا بر سرمان خراب می شود. بارها از خودمان می پرسیم چرا ترکم کرد؟ احساس می کنیم عیب از ما بوده. مگر چه کار کردم؟ در این کتاب با پیش کشیدن مباحثی از روانشناسی، تاریخ، و مقداری فلسفه نشان می دهیم که این درد مختص ما نیست، هنوز دوست داشتنی هستیم و دوام خواهیم آورد، و حالمان خوب خواهد شد و می توانیم رابطه ی جدیدی را از سر بگیریم.