بابا لنگ دراز داستان دختر جوانی به نام جروشا است که از طریق نامه با خیر و حامی خود در ارتباط است، جروشا تاکنون آن کسی را که هزینه های نگهداری و تحصیل او را در پانسیون می دهد ندیده است حوادث داستان در سال های تحصیلی جروشا اتفاق می افتد جروشا در یک تیم خانه قدیمی با آیین ها و روش های کهنه پرورده می شود، در سن 18 سالگی جروشا درس خود را تمام می کند و در همان یتیم خانه مشغول به کار می شود روزی از پشت سر در یک نگاه حامی خویش را می بیند و احساس می کند که مردی سالخورده با پاهای بلند است به همین جهت به شوخی او را بابالنگ دراز می خواند .