اول شخص مفرد هشت داستان جداگانه است که هفت راوی ناشناس دارد و فقط یک نفرشان نام دارد، هاروکی موراکامی. راوی میانسالی که علایق مشترکی از جمله موسیقی جز و بیسبال با نویسنده دارند. موراکامی خواننده را با خود به هزارتوی پرپیچوخم رئالیسم جادویی میبرد، مرز بین واقعیت و رویا را درمینوردد و داستانهای رئالیستی را با داستانهای سوررئالیستی درهم میآمیزد.
پرنده گفت: «مرگ همیشه مثا اجل معلق سر میرسد، و در عین حال با حوصله و سر وقت کارش را انجام میدهد، مانند عبارات زیبایی که به ذهنت خطور میکند. به آنی بند است، اما آنی ابدی. به گسترۀ کرانۀ شرقی تا کرانۀ غربی، و تا بیکرانگی شاید. در این ساحت مفهوم زمان گم میشود. از این منظر ممکن است قبل از اینکه به پایان عمرت برسی، مرده باشی و مرگ حقیقی زمان اضمحلال و فروپاشی است، لحظهای که باقیماندۀ وجودت نیز بهناگاه و بهتمامی محو میشود و به عدم بازمیگردد و این بیان حال من است.»