ورود شماری از دانشجویان ناراضی آلمان به ساختار دولت آن کشور در دهه 1980 در شمار مهمترین تحولات اروپا در سالهای پس از پایان جنگ دوم جهانی بود. جوانان آن کشور، سرخورده از سیر وقایع و بیاعتماد به نسل گذشته، ابتدا دو راه را در پیش گرفتند: درسخواندهها اگزیستانسیالیستهایی شدند با لباسهایی همواره سیاه به علامت سوگواری برای جامعهای که در آن منظور از حرف زدن، کتمان حقیقت است و قصد از سکوت انکار آن؛ و جوانان طبقۀ کارگر عربدهجویانی شدند لباسهای چرمی به تن و سوار بر موتورسیکلتهایی پر سروصدا، دسته اول طبقۀ متوسط را نگران میکرد و دستۀ دوم آنها را میترساند. اواخر دهۀ 1960 اوضاع وخیمتر شد: کسانی سلاح برداشتند تا نظامی را که به نظرشان فاسد و دروغگو میرسید سرنگون کنند... . همزمان با فروریختن دیوار برلین، شماری از جوانان پرخاشگر دهه ۱۹۶۰ در حکومت آلمانِ واحد صاحب شغل و مقام بودند. آیا وضع موجودی که مسئولیت آن با این گروه هم هست همان چشمانداز زیبایی است که وقتی دانشجو بودند و عدهاش را میدادند، و آیا این دانشجویان سابق به ناراضیان آتی مجال خواهند داد که به همین ترتیب وارد صحنه شوند و سهمی از گوی و از میدان به دست آورند؟ در این کتاب به بررسی تاریخ خردهفرهنگها و فرهنگ مخالف وضع موجود آلمان غربی از دهه ۱۹۵۰ تا نیمه ۱۹۸۰، پرداخته شده است.