کتاب «روزی همچون روزهای دیگر» نوشتهی «گابریل گارسیا مارکز» را «نیکتا تیموری» به فارسی برگردانده است. این کتاب هشت داستان کوتاه را دربردارد. «در این شهر هیچ دزدی نیست!»، «گل سرخهای مصنوعی»، «خواب بعدازظهر روز سهشنبه»، «بعدازظهری شگفتانگیز برای بالتازار»، «بیوه مونتیل»، «روزی از پس شنبه»، «روزی همچون روزهای دیگر» و «سوگی بر مرگ یک زن» عنوان داستانهای این مجموعه است. در بخشی از کتاب میخوانیم: «سحرگاهان که سپیده میزد، داماسو به اتاق داخل شد. زنش، آنا که فرزندی شش ماهه در شکم داشت، با لباس خواب بر تن و کفش راحتی بر پا، روی تخت خواب نشسته بود. داماسو متوجه شد که همسرش تمام شب را در انتظار مراجعت او بیدار مانده و حال که شوهرش برگشته بود، هنوز هم با نگاههایی توأم با انتظار، به او خیره شده است. به او اشارهای نمود که خیالش دیگر راحت باشد. زن پاسخی نداد و چشمانش به سوی دستمالی قرمزرنگ که در دست شوهرش بود خیره ماند؛ لبهایش را به هم فشار داد و لرزش ناخودآگاه و غیرارادی، بر وجودش چیره شد.»