_آخرین باری را که زنی منقلبت کرد به یاد داری؟
_ میتوانم بگویم زنی بود که دیشب در یک رستوران پاریس دیدم و این دروغ نیست. این حس هر لحظه برایم اتفاق میافتد، طوریکه حسابش از دستم دررفته. من قوۀ ادراک مخصوصی دارم. وقتی به یک مکان عمومی میروم نوعی نشانههای اسرارآمیز حس میکنم که بهناچار مرا به زنی میکشاند که آشفته حالم میکند. غالبا آن زن، زیباترین نیست بلکه زنی است که با او یک قرابت عمیق باید برقرار شود. عملی انجام نمیدهم: برایم کافی است که بدانم او آنجا هست و خودم را خوشحال حس میکنم و این چیزی است چنان ناب و زیبا که اغلب خود مرسدس آن را به من نشان میدهد و این ملاقات را تدارک میبیند.
- از این کتاب تنها یک جلد موجود است.
از آنجایی که این کتاب قدیمی و از کتابخانههای شخصی درآمده ممکن است ورقخورده، کهنه یا گاهی با ظاهری مستعمل باشد که برای مخاطبین این دست از کتابها امری آشناست.