شِنِل (به روسی: Шинель) نام داستان کوتاهی است نوشتهٔ نیکلای گوگول نویسنده روس اوکراینیتبار. این کتاب در سال ۱۸۴۲ منتشر شد. داستان شنل تأثیر زیادی بر ادبیات روسیه داشتهاست که این امر باعث گفتهٔ معروف افئودور داستایفسکی شد که گفت: «ما همه از شنل گوگول درآمدهایم.» بر پایهٔ این داستان، نمایشنامهها و فیلمهای گوناگونی ساخته شدهاست. داستان «شنل» به مقایسهٔ افتادگی و بردباری با اخلاق خارج ار نزاکت افراد بلندپایه میپردازد. شخصیت اصلی، آکاکی آکاکیویچ باشماچکین، یک کارمند دونپایه دولت است که داستان خرید شنل نو از سوی او و دزدیده شدن آن استخوانمایه این داستان را تشکیل میدهد. محور داستان بر زندگی و مرگ آکاکی آکاکیویچ باشماچکین، یک کارمند و منشی تهیدست در سنت پترزبورگ است که فرسوده بودن شنلش مایه ریشخند کارمندان جوان است. وی با صرفهجویی شدید اقدام به خرید یک شنل نو میکند. قهرمان برای تهیه پول شنل تازه زحمات زیادی را تحمل میکند: شبها چراغ روشن نمیکند، چند وعده غذا و بسیاری چیزهای دیگر را حذف میکند. سرانجام به هزار زحمت موفق میشود که شنل نویی بخرد. روزی شنل را از او میدزدند. او بر اثر این واقعه بیمار میشود و از شدت ناراحتی بالأخره میمیرد.