نظریۀ جهانی شدن از زمانی که به منزلۀ یک چهارچوب فکری و عملی جدید به دنیا عرضه شد تا امروز مسیری پرچالش را پشت سر گذاشت. بسیاری از کشورهای جهان از دستاوردهای این پدیده بهرهمند شدند و مسیر توسعه را با سرعتی شگرف پیمودند، اما در برخی کشورها این امر منجر به گسترش شکاف بین فقیر و غنی و فقیرتر شدن مردم شده است. جوزف استیگلیتز (نگارندۀ کتاب حاضر) ـ برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد 2001 ـ در این کتاب اقداماتی را تشریح میکند که برای اثربخش کردن فرآیند جهانی شدن ضرورت دارد و خاطرنشان میسازد: "این پدیده اگر به درستی هدایت شود، میتواند منافع بسیاری را به صورتی منصفانه برای کشورهای در حال توسعه در بر داشته باشد. "وی با نقد و بررسی مسیری که جهان تا کنون در زمینۀ جهانی شدن پشت سر گذاشته، معتقد است جهانی شدن به شکلی که اکنون وجود دارد یک پدیدۀ تحمیلی است که موجب دشوار شدن دستیابی به توازن مورد نیاز جهانی شده است. به اعتقاد او جهانی شدن نباید ـ چنان که تا کنون بوده ـ محیط زیست را تخریب کند، به نابرابریها دامن بزند، تنوع فرهنگی را تضعیف کند وعدالت را از بین ببرد. وی راه حل خویش را برای اصلاح مسیر جهانی شدن به این شکل مطرح میکند که باید مسیری که تا کنون طی شده مورد نقد و بررسی قرار گیرد و پس از آن در فرآیندی دموکراتیک، جهان، گزینۀ مناسب خویش را به سمت جهانی شدن انتخاب کند. به کارگیری فرآیندهای شفاف و دموکراتیک در این مسیر، گروههای ذینفع را که به دنبال تامین منافع خویش به ضرر گروه بسیاری از شهروندان هستند، بیش از بیش محدود میکند و در نهایت دوباره اخلاقیات را به دنیای تجارت بازمیگرداند.