پرستار:بخواب آیمان! رویاهای قشنگ منتظر توان.
آیمان: من میخوام بخوابم و به بهشت برم.
پرستار: چشماتو ببند. شاید هم رفتی. از کجا معلوم؟
آیمان: [پلکهایش را میبندد] بهشت هم مثل اینجاس؟ اونجا هم باید قرص بخورم؟
پرستار: نه! فرق میکنه تو بهشت مریضی نیس.
آیمان: اما من فکر میکنم هس. اگه… اونجا…….. مریضی….. نبود شما…….. شبا………. منو… از خواب اونجا جدا نمیکردین و بهم قرص نمیدادین؟