در سکوت باقی غذا را میخورند، میلیونر دوست دارد روی غذایی که میخورد تمرکز کند. چند دقیقه بعد سرآشپز میآید و در گوش میلیونر پچ پچ میکند. چراغهای دور میزشان را خاموش کردهاند. یک پیشخدمت مکزیکی کیک با شمع روشن را از آشپزخانه میآورد و تولدت مبارک میخواند. یک کیک صورتی، صورتیترین کیکی که پسر جوان دیده، مثل کیکی که در جشن تعمید دخترهای دوقلو سرو میکنند. میلیونر نیشش باز است.