لویی آلتوسر تمام عمر کار فلسفیاش را صرف تئوریپردازی پیرامون مارکسیسم کرد و تا آخر عمر پربار، عجیب و غریب و پرحادثهاش، از فلسفیدن و شرح و تفسیر آرای مارکس دست برنداشت. آلتوسر همیشه درحال حمله به فیلسوفان و روشنفکرانی بود که مارکس را نمیخوانند مگر برای حمله به آن و به جد معتقد بود که فقط آنها که در جنبشهای کارگری حضور داشتهاند مارکس را فهمیدهاند. کتاب «دیالکتیک تاریخ» یکی از کمحجمترین نوشتههای اوست که مقصودش برملا کردن کجفهمی و حتی نفهمی عمیق بخش بزرگی از فیلسوفان و متفکران از معنای قارهی تاریخ مارکس و البته ماتریالیسم دیالکتیک اوست. آلتوسر بی محابا، موجز و درعینحال با وسعت نظر و جامعیت، فیلسوفان و نحلههای فلسفی پس از مارکس را استهزا میکند و با بحث نظری دربارهی دیالکتیک تاریخ، به بازخوانی و فهم مارکس دعوتمان میکند. آلتوسر که آنارشیسم اجتماعی را مرحلهای فراتر از کمونیسم میدانست، معتقد بود کمونیسم شیوهای از تولید است که در آن روابط اقتصادی بهشکل استثمار یا روابط سیاسی بهشکل سلطه وجود ندارد و آنارشیسم اجتماعی مرحلهای ورای آن است که نیاز به فهم و رسیدن به آن داریم.