در اینجا مراد آن نیست که مسیح را همچون چهره ای تاریخی مستند به اسناد و مدارکی رد نکردنی نشان دهیم؛ لیکن از لابلای پرده های روایات، می توان واقعیت او را دید. اگر به مرده ریگ روایات سنتی اعتماد نکنیم، اگر به مخاطره اشتباه تن در ندهیم، پژوهش صرفا تاریخی و انتقادی که بدین بها برعهده گرفته ایم به هرگونه واقعیتی مجال فرار خواهد داد. در عین آنکه نتایج پژوهش های علمی و تأثیر گیرای متون را در خود اساس قرار می دهیم، باید مواد سزاوار اعتقاد، باورکردنی ها و امکانات محض را وفق دهیم و جان و زندگی بخشیم. رابطه تماما انسانی ما با مسیح، به مثابت آدمیزاد، چنین تواند بود. ما خواستار آنیم که از خلال حجاب ها به جلوه واقعی دست یابیم و ببینیم که او که بود، چه کرد و چه گفت.