یاکوب در جائی میگوید: مادری نفرین است، قیدی ظالمانهتر از قید میان مادر و فرزند وجود ندارد. و به علاوه باید فکر کنم که بچهام را وارد چگونه دنیائی میکنم. او به یک چشم بهم زدن به مدرسه خواهد رفت وکلهاش پر از دروغهای محض و چرندیاتی خواهد شد که در تمام عمر سعی کردهام با آنها مبارزه کنم. آیا باید ناظر تدریجی فرزندم به یک ابله همرنگ جماعت بشوم؟ یا باید میراث عقلی خود را به او بدهم و در مقابل، ناظر خوردگی روز افزونش در رویائی با همان تضادهای قدیمی باشم؟ و البته باید به فکر خودم هم باشم. در این مملکت والدین را به خاطر نافرمانی فرزندانشان و بچهها را به خاطر خلافکاری والدینشان مجازات میکنند… داستان بر محور تولید مثل می گردد؛ این مظهر دوام و بقای زندگی. قهرمانان داستان همگی به نوعی وارد مبحث تولید مثل می شوند و طی گفتگوهایشان جنبه های گوناگون خودشناسی، انسانشناسی و جامعهشناسی را به زیر سوال میبرند. قهرمانان اصلی مهمانی سه مرد بودند که هریک نماد نوعی جهان بینی به شمار میآیند.... این رمان به گفتهی منتقدان یکی از تیرهترین نوشتههای کوندرا می باشد. داستان در فضائی کافکائی، در محیطی بسته و خفقانآور یک استراحتگاه (آب گرم) اتفاق میافتد. که نهایتاً به یک احساس عمومی گناه میانجامد. مهمانی خداحافظی، مهمانی مسخ شدگان است. مهمانی ارزش از دست دادگان است. دکور مهمانی فضائی بخارآلود و خفقانآور حمام آب معدنی است سیاهی لشکرها زنان عقیماند. همه از جانیان وحشت دارند. و کارشان دور کردن آنان از محیط خود است آنگونه که خود به جائی تبدیل میشوند. اما زنان استخر آب گرم مظهر جاودانگی، زایش تیمار کردن، شکوفا کردن و پژمردن نیز هستند داستان بر محور تولید مثل میگردد. قهرمانان اصل داستان سه مرداند: یاکوب قهرمان واژگونی ارزشهاست و همه را نفی میکند.