پرسش از هرآنچه هنوز نیامده، از چیزی که پیش روست و هنوز نمیدانیم که چیست و چگونه است، چنان سرشار از همهی نادانی ماست که هربار تلاش برای فهم چیستی و چرایی و حقیقت آنچه رخ خواهد داد، گویی بیشتر درون مغاک عظیمی فرو میبردمان. کتاب «آدمماهی» با نام اصلی «چهارمین عصر بینایخ»، نوشتهی شاهکارنویس ژاپنی، کوبو آبه، از دل روایت ابرکامپیوترها، قتلها و آدمرباییها، قاچاق انسان و مجموعهی عجیبی از اتفاقها و وقایع پیشبینیناپذیر بیوقفه و تمامنشدنی، به سرنوشت محتوم اینچنین زیستن ما روی زمین پرداخته است. نویسندهی بدنهای درهمتنیده و رهاشده میان آن دانههای ریز، لغزان و درخشان «زن در ریگ روان»، در این رمان دیستوپیایی را تصویر میکند که حجم اطلاعات علمیاش در کنار پرسشهای فلسفی فراوانش، هیچ از جذابیت عجیب قصهاش نکاسته و چند دهه است که در ژاپن و سرتاسر جهان خوانده میشود. آدمماهی مثل بسیاری از دیگر آثار ادبیات مدرن ژاپن، با التقاط ژانری شگفتانگیزش، مدام مخاطبش را به ورطهی علمی – تخیلی، جنایی، وحشت و ... فرو برده و میان ژانرها حرکتی سیال، سریع و کند دارد! و همهی اینها و بسیاری چیزهای ناگفتهی دیگر، برای رفتن سراغ آدمماهی و زمین نگذاشتنش کفایت میکنند.